از زلزله ،سنت ، پوشش و سایر مزخرفات

1-نیمه شب خرداد سال 69مشغول تماشای بازی تیم های فوتبال برزیل و کاستاریکا در جام جهانی ایتالیا بودیم که زمین به شدت لرزید.مادرم اولین کاری که کرد این بود که دوید سمت چادرش ، برداشت و سرش کرد سپس برادر کوچکترم را بغل کرد و با ما دوید سمت درب کوچه .جلوی در که رسیدیم زلزله ایستاد.با خانه ی ما کاری نداشت چون کاراصلی خودش را در رودبار و منجیل کرده بود و فقط پس لرزه هایش را فرستاده بود سمت شهر ما.

2-اردیبهشت سال 83 زلزله ی تهران یادتان هست؟بعد از ظهر جمعه بود و من روی تختم دراز کشیده بودم.بگذریم از اینکه ابتدا فکر کردم یک تریلی وارد کوچه شده و نمی تواند از کوچه خارج شود و دارد با درو دیوار همسایه ها بر خورد می کند!مثل فنر از روی تختم جهیدم و دویدم سمت در آپارتمان. از آپارتمان روبروی واحد من نیز زن جوانی که گویا مشغول استحمام بوده می خواست همانطور برهنه به کوچه بدود که با دیدن من وحشت زده جیغی کشید ومن سریع در آپارتمان را بستم که اول ایشان بتوانند به بیرون از ساختمان بدوند. اما شوهر زن ایستاده بود روبروی در و دستانش را به شدت گرفته بود روی در و داد می زد "بمیریم بهتره تا اینجوری بریم بیرون". که زلزله ایستاد.رفتم سمت پنچره و نگاهی به کوچه انداختم.بسیاری از همسایه ها با تاپ و شلوارک و نیمه برهنه در کوچه بودند اما حتی یک ربع بعد از اتمام زلزله هم به این دلیل که ممکن است پس لرزه اتفاق بیفتد حاضر نبودند که به خانه هایشان برگردند و با پوشش دیگری به کوچه برگردند. یادم هست که یکی از همسایه های مذهبی سرش را از پنچره خانه شان بیرون آورده بود داد می کشید که " از همین کارها کردید که خداوند عذابش را فرستاد" . از قرار معلوم همان همسایه نیز با پلیس تماس گرفته بود و حضور نیروی انتظامی باعث شد که همسایه ها به خانه هایشان برگردند.

3-در زلزله اخیر که همزبانان وهم استانیهای عزیز مرا سوگوار کرده است با توجه به ساعتی که حادثه رخ داده است، شنیده ام عده ای از زنان به این دلیل زیر آوار مانده اند که فرصت فرار به بیرون از خانه هایشان را نیافته اند.مطمئنم زنان این روستاها اول از همه دنبال چادرو روسریشان گشته اند.

      ----------------------------------------------------------------- 

تشخیص مرزهای میان سنت،فرهنگ،عرف و عادت با مذهب کار ساده ای نیست. بخصوص در جوامعی که حکومت مذهبی امور را دردست دارد به خاطر همپوشانی شدید مذهب با سنت این امرتا حدودی غیر ممکن به نظر می رسد.بسیار اتفاق می افتد که اغلبمان مذهب را با سنت اشتباه می گیریم و گاه حتی این دو را یکی می پنداریم.گاه به شهرهایی که سنتی هستند لقب مذهبی بودن و گاه به شهرهای مذهبی لقب سنتی بودن می دهیم و این نشان از آن است که تفاوتهای مذهب و سنت را دقیقا نمی توانیم مشخص کنیم.مثلا در موضوع حجاب اعتقاد دارم این مساله پیش از آنکه ریشه در مذهب داشته باشد در سنت مردم رسوخ کرده است.هر کدام از ما می توانیم صدها نفر را مثال بزنیم که اعتقاد محکم و عمیقی به مذهب ندارند اما به اجبارسنت، جامعه ، بافت شهر و محله و روستای خویش چادر به سر می کنند و عدول از این امر را دلیلی بر هرزه و گستاخ و بی ناموس بودن زن می دانند. هر کدام از من و شما می توانیم مردانی را شاهد مدعای خویش بیاوریم که در زندگی خویش دست به هر گونه اعمال به شدت ضد مذهبی می زنند اما پای ناموس و حجاب زنانشان !!که می رسند تندرو تر از هر فرد مذهبی به نظر می رسند. حکومت نیز با سیاستهای تبلیغی و... خویش خواه ناخواه به این امر دامن می زند.قویا بر این اعتقادم که مذهب و سنت هر دو نشات گرفته از گفتمانهایی به شدت مردانه هستند. اما این زبان و ادبیات مردانه را گاه زنان با جان و دل می پذیرند و تبدیل به ارزش هایی همچون نجابت و پاکی و ثواب و .... می نمایند.مطمئنم ممکن است در میان عزیزان و برادران و خواهران سوگوار من کسانی پیدا شوند که از اینکه ناموسشان زیر آوار مانده اما بی حجاب به کوچه ندویده اند بر خود ببالند.و البته هرگز، هرگز نمی توانم نقش حکومت را نیز در این موضوع نادیده بگیرم.

من این چند روز را مضاعف عزادار بوده ام. یک بار عزادار هموطنانم و یک بار عزادارسنتهایی که بر آنها بالیده ام...  

   

 

پ. ن: ایرانسل دارد پشت سر هم اس ام اس ارسال می کند. برای باز سازی صحن امیر المومنین...آخه مولا بزنه تو کمرتون با این نیتی که دارین! شد یه بار هم برای مردم اس ام اس ارسال کنین که مردم اهر و ورزقان و هریس به مدت یک هفته می توانند بدون شارژ و رایگان از ایرانسل استفاده کنند. خیلی کار سختیه؟! 

پ. ن ۲:چند روز است مثل آخرین ماه پائیز آذری ام!

نظرات 96 + ارسال نظر
سجاد رستمی جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:03 ق.ظ http://dinpajoohan.mihanblog.com/post/168

با سلام
دوست گرامی
در مورد دو تا سه کلمه صحبت کرده بودین که این کلمات برای توضیح دادنشان نیاز به یک سری بحث های دقیق داره
ولی به نظرم که بین مذهب و سنت درسته که فرق است ولی این ما هستیم که این فرق را می گذاریم و باید بیشتر توجه به معانی این دو کلمه داشت مثلا مذهب یعنی اینکه یکسری اعتقاداتی که توسط یه مذهب برای ما بنا شده است.
ولی سنت یعنی اینکه چیزهای عرفی که به اعتقادات ما اضافه شده و شاید بتوان گفت که سنت اخص از مذهب باشد و دایره مذهب باز تر باشد.
به هر حال باید بیشتر توجه داشت که بین این کلمه فرق گذاشته شود.

جادیس جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:17 ق.ظ http://www.alonewitch.blogfa.com

سلام.
نمی دونم چی بگم!
چرا یه زلزله ۶ ریشتری تو کشور ما باید انقدر تلفات داشته باشه؟!!
چرا زن های کشور من به خاطر چادر باید زیر اوار بمونن؟!!
اینم نمی دونم!!
چرا اخبار زلزله انقدر دیر از تلویزیون پخش می شه؟!
اینم نمی دونم!!

پود جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:03 ق.ظ http://www.pud.blogfa.com

این عرشه های زمین است که آذربایجان من را غمناک کرد

سروناز جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:33 ق.ظ http://www.ghomarbaz36.blogfa.com

قلمت پایدار مرد...
بردیمون تو فکر.

پگاه جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:22 ق.ظ http://yejayekhob.persianblog.ir

نیره سلیمی تو وبلاگش یه ختم قرآن گذاشته واسه درگذشتگان زلزله اگه دوست داری شرکت کن http://salimi.blogfa.com

خانم اردیبهشتی جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:23 ق.ظ http://mayfamily.blogfa.com

سلام
گویا در این چند سال چیزی زیاد تفاوت نکرده است!
خیلی جاها سنت و سیاست و منفعت با مذهب جمع بسته می شود تا نتوانی با آن مخالفتی بکنی.

علی احسانی جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:07 ب.ظ http://getalong.blogfa.com

سلام آذری جان
این که چیزی اعتقاد ماست به تنهایی دلیل نیمشود که بیانش کنیم و ...
ما ایرانیان به دلایلی ویژگی "بزن در رو" درونمان نهادینه شده.
بیاییم کارهای سخت را از خودمان شروع کنیم و وقتی حرفی میزنیم برایش استدلال داشته باشیم و از گفتن کلیشه ها بپرهیزیم.
موید باشید.

یکی دیگر از خصوصیات ما ایرانی ها محکوم کردن دیگران به خاطر ابراز عقایدشان است.و البته باید دقت داشته باشیم این پست محل بحث در این زمینه ها نبود و بنده عقیده شخصیم رو بیان کردم. بعله.

کدبانو جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:06 ب.ظ http://www.jarooyekadbanoo.blogfa.com

خاطراتت بوی درد و غم داشت و موافقم باحرفات که کاملامنطقی میومد به نظر میومد،حق با توست متاسفم برای خودمون خیلی زیاد

نواز جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:10 ب.ظ http://www.tapp.blogfa.com

زن بودن در این جامعه...
برای یک زن بعضی مواقع مرگ بهتر از تمامی نگاه های بی شرمانه و حقیر است .

علی احسانی جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:34 ب.ظ http://getalong.blogfa.com

اتفاقا اگر نیک بنگرید من برای این که خودم و دیگران دچار محکوم کردن شما حتی در ذهنمان نشویم از شما خواستم عقیده تان را تبیین کنید.
این دیگر شما هستید که مایل به این کار باشید یا اصولا حرفی ....

ا م ی ر جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:49 ب.ظ http://www.paye-piyade.blogfa.com

درد نشسته کنج دلم چندروزه و
با اشکاشون اشک میریزم
مولا علی(ع)اگر میتونست از مسلمون بودن انصراف میداد...


ممنون از نگاهتون به وبم
دوباره میام سراغتون

اواز ماه جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:02 ب.ظ http://avazemah.blogsky.com

جالبست که همه چیز هم ازین مزخرفاته......
سلام نمی کنم چون احتمالا سنتیست و ازین مزخرفات......
دیدن تمثال های بد از هر رویکردی و چماق کردنش بر سر پایبندانش (بخصوص دین و دینداری)برای فرار کردن از زیرش راحت ترین راه برای ذهن های روشن شده به تازگیست برادر...من هم هزاران شاعر می شناسم که ناموس ندارند...وجدان ندارند...درد همدرد ندارند...دزدند....و و و ...ولی بسیار هم زیبا از این مضامین میسرایند....پس نتیجه میگیریم الف برابر ب....همه ی شاعرانی که ازین مضامین می گویند این مشخصات را دارند و ازین مزخرفاتند....می شود این گونه؟
(یک دانشجوی حقوق زن)

حق با شما هم هست خواهرم. علیک سلام

نازنین شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:29 ق.ظ http://miss-absolute.blogfa.com

زلزله یسال 83 منو و دوستم رو پشت بوم یه برج بودیم و چه خاطره ی وحشتناکی بووود
دست رو دلم نزارین از این ناموس پرستی و اعتقادات سنتی ای که به مذهب پیوندش دادن که این روزا خیلی مصداقهاشو تو زندگیم میبینیم ....
تواین زلزله دولت هیچ کاری نکرد ، ارگانها هیچ کاری نکردن ، حتی ایرانسل تنها حامی المپیک هم هیچ کاری نکرد فقط و فقط مردم بودن که به داد هم رسیدن و من از این جهت خوشحالم که هنوز همدیگه رو داریم .

..... شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:54 ق.ظ

چه سانسور نظراتیی بر اینجا حکمفرماست
2بار نظر ارسال کردم و حواله ام داد به نظر محترم جناب
و............
بقیه اش را خودتان بهتر می دانید
کاش نظر مخالف نمیگذاشتمااااااااا

؟؟؟؟؟!!!! تا اکنون که هیچ نظری حذف نشده....

پپلوو شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:21 ق.ظ http://papeloo.blogfa.com/

من کرمانی ام .زلزله بم را با تمام وجود درک کردم وقتی رادیو زلزله زرقان را اعلام کرد ،نمیتوونستم جلوی گریه ام را بگیرم چون خوب میدوونم تنها زلزله نیست که مردم را داغدار کرد هنوز تا بتوونن به زندگی عادی برگردند،خیلی زجر می کشند.
خوب نوشتید ،اینقدر بعضی ها مغزشون شست وشو شده است که به اصطلاح حجابشون از جونشون با ارزشتره !کجای راهیم؟!

رها شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:45 ب.ظ http://zendooneman.mihanblog.com

آذری عزیز
چقدر زیبا نوشته ای
حرف دل همه را یکجا گفتی..
میخواهم گریه کنم شاید سنگینی بار این غم بزرگ را کمتر حس کنم.

کبری فدوی شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:25 ب.ظ http://tasmime-kobra.blogfa.com


از وقتی زلزله بم اومد از مامانم یاد گرفتم شبا موقع خواب بالای سرم روسری بزارم

معصومه علوی شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:18 ب.ظ http://zendegi7666.blogfa.com

انقدر اگاهی هایم زیاد نیست که بگویم چرا در ونزوئلا پروژه های چند صد میلونی و ساخت ساختمانهای عظیم صورت می گیرد؟!!! من بلد نیستم چرا در بازسازی لبنان ، کشورم اقدام به بازسازی و تکمیل ده ها پل اصلی و فرعی ویران شده ؛ و صدها مورد ساخت آبراه های بزرگ و کوچک و همچنین ساخت و تکمیل اماکن آموزشی – ورزشی – پزشکی – راهها- پل ها – شبکه برق و مین روبی نمود؟!!!!!!
جناب اقای آذری! من به قدر دانستنی های شما نمی دانم و به قدر شجاعت شما هم شجاع نیستم که بگویم ...
نمی دانم سد ها و شهرکهای صنعتی رایگان برای کشورهای تاجیکستان و ترکمنستان برای چه است؛
وقتی در خانه که چه عرض کنم. بیشتر شبیه به لانه است؛ آن چهار دیواری گل و چوب!!!! هنوز نمی دانم معنی دهداری و هیت امنای روستاها که داد ماندن روستاییان را دائم زده ایم که بمانند در روستا ؛ یعنی چه؟!!!!
هنوز معنی این جمله را :آن چراغی که به خانه رواست به مسجد، حرام را نمی دانم!!!!!
هنوز نمی دانم چرا در بعضی روستاها این همه امامزاده وجود داردو....
فقط می دانم وقتی نوجوانی که از درد کلیه به خود می پیچد و از خواندن درس هایش عقب مانده و پدر قدرت خریدن داروها که هیچ، خرید خوراک معمولی و روزانه را ندارد؛ چه دردی دارد که بدانی که چرند می گویی وقتی از برنامه ریزی و آرامش و عزت نفس حرف می زنی...
در پاسخ بحث حجاب هم تنها این را می توانم در تایید سخن شیوای شما بگویم که: مردی عرب از کوروش پرسید: چرا زنان سرزمین شما حجاب ندارند؟کوروش پاسخ داد: حجاب زنان ما، پلک مردان ماست...
پایدار باشید ونویسا ؛ گرامی!

نادر شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:58 ب.ظ http://dehkadeyegham.blogfa.com

نمیدونی اون شب اول چی به من گذشت
انگار که دست و پاتو بسته باشن که نتونی کاری انجام بدی

نیت بازسازی صحن مولا تو این شرایط نامبارکه
نمیدونم چرا هیچ وقت نتونستم پامو بزارم کربلا و نجف
خودم میدونم حساب امامامون از عراق جداست
اما همیشه انگار ۱ نیرویی جلومو میگیره
انگار هیچ وقت حسابم با اون مردم صاف نمیشه

فرزان یکشنبه 29 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:19 ق.ظ http://bimarz000.blogfa.com/

جانا سخن از زبان ما می گویی..
درود..
حتا دیدن ایت تصاویر هم سختهــ..

فوسیس یکشنبه 29 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:32 ق.ظ http://www.fosis.blogfa.com

من هم این پست رو کاملاً فهمیدم. شاید دلیلش این باشد که در همین بافتی که ازش گفتین زندگی می کنم. شاید حرف زیادی هم برای گفتن داشته باشم، اما متأسفانه مدتیست نمی تونم در قالب نوشته هایم حرف بزنم...
با اجازه تون من این پستتون رو لینک می کنم برای خواندن خواننده های بیشتر.
کامنت باکس این پست هم جای فکر و تأمل بسیار داره..

رها- مشقِ سکوت یکشنبه 29 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:06 ق.ظ http://mashghesokoot.blogfa.com/

سال 69 که خیلی کوچیک بودم اما سال 83 رو یادم هست، داشتم از تو ماشین لباسشویی لباس در میاوردم که زلزله اومد، فکر میکردم ماشین روشن شده و شروع کردم به جیغ زدن که این چشه، ولی وقتی فهمیدم زلزله است اومدم از در برم بیرون که بابام میگفت باید یه چیزی سرت کنی اینطوری میخوای بری؟!!!

من هنوز که نه هیچ وقت خاطره ی اون روز از یادم نمیره، واقعا متاسفم که خودمون رو درگیر این مزخرفات دست و پاگیر کردیم و از اصل قافل موندیم

مداد سیاه یکشنبه 29 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:11 ق.ظ http://mashgeshab20.blogfa.com

سلام...
من هم آذریم و سنت ها و عادت ها و زیر و بم مردمم را می شناسم. خب قبول دارم پای جان که وسط می آید خدا هم خوش ندارد سر دو تار مو راحت از دستش بدهی. هرچند خودم در راه دویدن هر چه دستم بیاید سر می کنم ولی شرایط همیشه یکسان نیست. ما گاهی تعقلمان را فدای عادت می کنیم و بخشی از دین را همه ی دین تلقی می کنیم. هر زلزله ای هم به خاطر عذاب خدا باشد این خرابی ها حماقت و بی توجهی بود و نبودن چند تکه آهن در ساختمان ها. حجاب را لزوماً مردانه نمی دانم. هرچند مردان ما خوب سو استفاده می کنند و مذهب را به نفع خودشان تغییر می دهند اما هیچ کدامشان نمی تواند برای من اصلش را قربانی دست ساختشان بکند.

خداوند با زبانی بهتر از زلزله وسیل و آتشفشان می تواند با بندگانش صحبت کند. اگر عذاب الهی قرار است دهاتی بیچاره را بیچاره تر کند.... نمی دونم. ....نمی دونم

پگاه یکشنبه 29 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:49 ق.ظ http://yejayekhob.persianblog.ir

عید مبارک

چام‌چام دوشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:32 ق.ظ http://marina60.persianblog.ir/

سلام آقای آذری. اگر به داشتن لینکدونی گودری تمایل دارید من می‌تونم براتون درست کنم بدون توقع.

شادی دوشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:15 ق.ظ http://hekmatkhoda.blogfa.com

سلام
ارزشمند بود افکار نابتان

واقعیتی بوداز حال و روز خراب افکار و عقایدی که ساده نادیده گرفته می شوند

چرا به این روزگار گرفتار شدیم؟
براحتی و بدون هیچ دلیل اساسی از اعتقادات خودشون می گذرن
...

آناهیتا دوشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:34 ب.ظ http://tenein.blogfa.com/

درسته...
به نظر من حجاب حس درونیه که زیاد ربطی به دین و مذهب نداره. البته نمی شه نقش مذهب در همه گیر شدن حجاب رو نادیده گرفت, اما شخص اول باید اینو درک کنه که حجاب وسیله ای برای حفظ چیزیه که فقط متعلق به خودشه و باید ازش محافظت کنه.
نه اینکه صرف عرف جامعه و به زور یا عادت حجاب داشته باشه, که با یه حرف یا کنایه یا هرچیز دیگه ای کنار گذاشته بشه

+ ایرانسل معمولن برای ارسال پیامهای تبلیغاتی اسپانسر داره. چه دولتی چه خصوصی. اگر کسی پیدا بشه که هزینه ی اینجور پیامها رو به عهده بگیره ممکنه این کارو بکنه. نفع مردم؟ سالهاست دیگه عادما جز پول به چیزی فکر نمی کنند

نسرین دوشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:24 ب.ظ http://www.nimerahebehesht.blogfa.com

سلام اقای آذری عزیز
نوشته جالبی بود زندگیه دیگه گاهی هم تلخه ولی گاهی از تلخ بدتر میشود زهر مار زلزله هم همینه و اما من و زلزله با هم بزرگ شدیم.من یاد گرفتم که مغلوب طبیعتم اگر بخواهد در لحظه ایی همه چیز مرا به خاک میکشاند .وقتی بم زلزله شد ما هم لرزیدیم چندین و چند بار..خاطره تلخیست تمام دوستان.فامیل و اشناهانی که بم داشتم رفتند من خیلیهارو را با دستهای خودم بیرون کشیدم .بعد از زلزله مردم افسرده نمیشوند با خدا قهر میکنند.با وجودیکه خیلی گذشته از اون زمان جرات بردن نام خدارو جلوی دخترهای جوانی که باز مانده زلزله اند ومن باهاشون سر و کار دارم نمیکنم گفتنش راحته ولی برای کسیکه فقط هشت سالشه دیدن اینکه تمام خانوادش رفتند زیر اوار فاجعه س...برای هموطنام اذریم متاسفم واقعا متاسفم امیدوارم خداوند بهشون فراموشی بده

مادربزرگی برای تمامی فصول دوشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:21 ب.ظ http://gilas89.blogfa.com

غم آن قدر دادرم که می خواهم تمام فصل هارا بر سفره ی رنگینخود بنشانمت بنشین غمی نیست

فریدون دوشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:22 ب.ظ http://espersosharji.blogfa.com

گفتنی ها کم نیست/
من وتو کم گفتیم.

آذری عزیز! آذری باش. اما نه مثل ماه اخر پاییز. مثل آتش باش.

هورام سه‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:25 ق.ظ http://houram.blogfa.com/

همراه اول هم این اس ام اس رو می ده! خیلی وقیحانه است این حرفاشون تازه جالب اینه که واسه ساخت نمادین صحن حضرت فاطمه می خوان در نجف اشرف! اخه آدم چی بگه؟ درد داره واقعا این حرف ها!
یه عمه ای داشتم که شب ها وسط چله تابستون با جوراب و روسری می خوابید که شاید زلزله بیاد و این بی حجاب باشه!! البته همسایه ها و هم محلی هاشون همه اینجوری بودن!

طاها سه‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:33 ق.ظ http://dastanakeman.mihanblog.com/

سلام
نمی دانم جان مهم تر است یا سنت یا مذهب؟اما هر که به خاطر اعتقاداتش چه از دید من درست باشد یا نباشد جانش را به خطر می اندازد با ارزش است.

آـم سه‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:55 ق.ظ

دوستی براتون نوشتند زنان ایران باستان حجاب نداشتند و عرب ها داشته اند.....چه جالب که حتی تاریخ کشور خودمان را که نمی خوانیم هیچ....توجه بصری هم به کتیبه ها و تصاویر نداریم.....حجاب زنان در ایران خیلی باستانی تر از اعراب است....و حتی زنان هرچه مقامشان بالاتر بوده حجاب بیشتر نشان تشخص بوده در ان دوران ها.....در حالی که اعراب را اسلام حتی از طواف عریان نهی کرد تا مرحله به مرحله به حجاب برسند......

اقاقیا سه‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:24 ب.ظ http://www.samfouni.blogfa.com

تا 7 ریشتر در ژاپن زلزله آمد فقط پیشانی یک آقا به علت برخورد یک شی کمی زخمی شد !

هلاله سه‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:37 ب.ظ

راست گفتی...

بهارهای پیاپی چهارشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 02:06 ب.ظ http://6khordad.blogfa.com

بالیدن به سنت؟!

یه جوری این سوال رو پرسیدین که گویی شما از بدو تولد ساختار شکن بوده اید و ناقد سنت ها؟!:)

مائده چهارشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:12 ب.ظ http://matarrsag.blogfa.com

من همیشه فکر میکنم اگه خونه ی ما زلزله بیاد باید سریع از خونه بزنم بیرون یا اول دنبال مانتو بگردمو بمونم زیر اوار!

سمیه شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:26 ب.ظ

سلام می تونم با اجازتون این مطلب رو توی کلوب بذارم؟؟
قول میدم که با ذکر منبع باشه. خیلی دوست دارم دوستانم هم این مطلب رو بخونن اما تا اجازه ندین نمیذارمش توی کلوب.

بله خواهش می کنم

فصل هیوا یکشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:36 ب.ظ

تک تک کلماتتان قبول.ولی بپذیریدکه عرف وسنت چندان ربطی به این مسائل ندارد وقتی صحبت شیرینی جان باشد ..من خبرمادری را شنیدم که برای حفظ نوزادش ..تلخ است.خیلی تلخ..

الهام پنج‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 04:43 ب.ظ http://dolfin222.blogfa.com

پ.ن 2 تان ، شامل حال خیلی از ماها شد.. سپاس، توصیف هایتان عالی بود. مثل همیشه.

ترنم شنبه 6 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:26 ق.ظ

من به حجاب کاملا معتقد هستم ولی با این نظر که حین ززله همش به دنبال روسری و چادر باشم نه... در واقع چادر رنگی را جلوی در خانه آماده باش گذاشتم تا حین بیرون رفتن و یا داخل شدم بردارم ... این که اشکالی نداره! و ترس از اینکه نکنه موقع زلزله در حمام باشم یا خواب... یعنی از خدا می خوام هیچوقت برام پیش نیاد!!!! ولی بعضی از این شرایط سو استفاده می کنن .

وحیده چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:08 ق.ظ

سلام و ممنون از مطالب خوبتون
خیلی درد آور است و هیچ کاری نمیشود کرد چون این باورها و خرافات یکباره نیامده و مطمئنا یکباره هم از اعتقادات ما بیرون نمیرود و زمان زیادی میخواهد

وصال جمعه 12 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:02 ب.ظ http://lalein.mihanblog.com/

چقدر افسوس خوردم که این پست رو خیلی دیر خوندم. اما راستش من هم به خودم بالیدم برای این که چند باری که زلزله شهر مارا هم لرزاند، زنان شهر من هم اول دویده بودند دنبال چادرهایشان یا این که با پتو یا لحافی که دور خود پیچیده بودند توی کوچه بودند. دیگران اسمش را بگذارند پای بندی به سنت یا هر چه که دلشان می خواهد من اسمش را می گذارم دوست داشتن خودت حتی وقتی در بدترین شرایطی، که این هیچ ربطی هم به مذهب و سنت ندارد.

بهار یکشنبه 28 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:29 ق.ظ http://green-autumn.blogfa.com/

...
گاهی وقتها
فکر و ذهن و روحمون

بدون اینکه حتی خودمون هم متوجه باشیم

با یک سری اوهام سیاه و تاریک

که نیست مگر بافته و پرداخته مشتی متعصب جاهل

آلوده میشن

خرافه هایی که

گاه در طول زمان و درابعاد متفاوت روابط اجتماعی

آنچنان تلقین و القا شده اند

که دیگه تبدیل به باورهای عمیق ذهنیمون شده اند

تا بدان حد که حتی پرسش اینکه

واقعا مبنا و ملاک و ریشه شان چیست؟؟؟

هم به ذهنمون خطور نمی کند

و

حتی

متاسفانه

گاه تا آنحد فضای ذهن و روحمون مسحور و مسخر

این اوهام و سیاهی های مطلق می گردد

که دیگر تبدیل به

مناط و ملاک اعتبار سنجی و راستی آزمایی

تمامی ابعاد روابط فردی و اجتماعیمون میشن

!!!

و حتی تلختر و دردناکتر اینکه

گاه از اینهم فراتر رفته

سایر قواعد و قوانین عقل و شرع محور و خرد بنیان را هم

با این خرافه های سخیف و متعصبانه جاهلی می سنجیم

و

محکوم و منکوبشان هم می کنیم

!!!

!!

!

به راستی ما را چه شده

؟؟؟

؟؟

؟

خوندن کامنتتون سه دقیقه طول کشید :)

گندمک شنبه 4 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:18 ب.ظ

خیال کهنه سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 01:22 ق.ظ http://khiyalekohne.blogfa.com/

مامانم تعریف میکنه سال 69 من اون موقع 5 ماهم بوده که تهران زلزله خیلی شدیدی میاد....

اون موقع بابام دانشجو بوده و ما در خوابگاه زندگی میکردیم

مامان میگه موقعی که خودمون رو به محوطه باز رسوندیم چند تا از زن و شوهر ها با لباس خواب اومده بودن و یکی از دوستام مامانم که شوهرش فقط یک ملحفه دورش بوده تا یک هفته از خجالت از خونه بیرون نمیرفته حتی توی کلاس هاش هم شرکت نمیکرده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد