از فقر و کوبا و طبقات و اینگونه مزخرفات

 

 از سر شب برف باریده بود وصبح مدرسه ها را به تعطیلی کشانده بود. من کلاس دوم بودم ،برادرم کلاس چهارم. دراز کشیده بودیم  کنار بخاری نفتی،من  مشغول خواندن کتاب زندگینامه‌ی یکی از دانشمندان بودم و برادرم سرگرم مطالعه کتابهای درسی اش .در کتابی که من می خواندم،نوشته شده بود که وی در طبقه ای متوسط به دنیا آمد... به برادرم گفتم "طبقه ی متوسط یعنی چی؟"جواب داد" یعنی خانواده ای که وضع مالی متوسط دارند." پرسیدم "وضع مالی یعنی چی؟" گفت "سه جور وضع مالی داریم فقیر،متوسط،ثروتمند." پرسیدم " ما کدام طبقه هستیم؟" جواب داد" متوسط."  من ته دلم خوشحال شدم .هم به خاطر اینکه فقیر نبودیم  هم به این خاطر که ممکن بود در آینده دانشمند بشوم! کتاب را گذاشتم کنار و در ذهنم شروع کردم به طبقه بندی همکلاسی هایم. آخر سر به این نتیجه رسیدم که فقیرها بچه هایی هستند که پدرانشان به سختی کار می کنند اما کیف و کفش ولباس خوبی ندارند. متوسط ها یعنی کسانی که پدرانشان کار می کنند و بچه هایشان کیف و کفش و لباس مناسبی دارند. ثروتمندان هم کسانی هستند که پدرانشان اصلا کار نمی کنند اما بچه هایشان کیف و کفش و لباس های خیلی خوبی دارند! به خوبی در خاطرم هست که در طبقه بندی آنروز من اکثر همکلاسی هایم در طبقه متوسط قرار گرفتند، دو سه نفرجزء طبقه ی فقرا شدند و یکی دو نفرمتعلق به ثروتمندان.امروزه بچه ها شاید نتوانند چنین طبقه بندی را بکنند نه به این دلیل که این طبقات از بین رفته باشند نه! به این دلیل که فقرا در یک مدرسه ، متوسط ها در یک مدرسه ی جدا و ثروتمندان در مدرسه ای دیگر درس می خوانند...



 در کوبا اگر نان نیست برای همه نیست. ممکن است این جمله را بارها شنیده باشید.مفهوم پنهان جمله این است که آدمی گرسنگی را راحت تر ازبی عدالتی و تبعیض تحمل می کند.اگر در موتورهای کاوش اینترنتی ،جستجوی مختصری  در خصوص کاهش سن روسپیگری درایران داشته باشید خواهید دید که بنا به اظهار منابع رسمی و غیر رسمی مسئولین و غیر مسئولین! این سن کاهش یافته و به زیر 16سال رسیده است.واضح است که فقر به تنهایی نمی تواند عامل این موضوع باشد بلکه تحقیقات و مصاحبه با این دختران نشان می دهد که آنها به خاطر کم کردن فاصله ی طبقاتی خود با همسن وسالان دیگر خویش  دست به این کار می زنند.یا اگر صفحه ی حوادث روزنامه هار ا می خوانید حتما دیده اید که تمام موارد قتل ها و دزدی ها وکلاهبرداری ها و جنایتهایی که از طرف پسران جوان و نوجوان سر می زنند  صرفا به خاطر فقر مالی نیست و گاه افراد اذعان می کنند که تحمل تبعیض و تفاوت با همسن و سالان دیگر خود را نداشته و دست به این اقدامات زده اند. این دخترها و پسرها هرکدام روزی کودکی بوده اند که احتمالا بر عکس من که از برادرم پرسیدم" ما متعلق به کدام طبقه هستیم؟" از خودشان پرسیده اند که "چراما متعلق به این طبقه هستیم؟" و شاید جواب درستی برای چرایشان نیافته اند.

نظرات 74 + ارسال نظر
حسن آذری سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:54 ب.ظ http://sepidedamvalimoo.blogfa.com

من شخصا نه با سرمایه داری مشکل دارم نه باسرمایه داران.چون معمولا از فحوای اینگونه متون بر می اید که نگارنده با سرمایه داری و داران مشکل دارد. از کوبا و سیستم حکومتی اش نیز به شدت بدم می آید!و به هیچ عنوان قصد دفاع از روسپیان و بزهکاران را نیز نداشتم و ارزشگذاری را یک امر درونی می دانم و قصد تحمیلارزش های خود به دیگران را ندارم. گفتم که یه وقت سوئ تفاهم پیش نیاد :)

خاطره سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:13 ب.ظ http://razeshabane.blogfa.com

شروعی خوب و پایانی متفاوت ...
روزگار عجیبی شده ... خیلی عجیب ...

به عجیب شدن روزگار هم پرداخته ام تو این پست؟ :)
ممنونم که هم خوب می بینی هم متفاوت

پگاه معافی سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:17 ب.ظ

فقیرها بچه هایی هستند که پدرانشان به سختی کار می کنند اما کیف و کفش ولباس خوبی ندارند. متوسط ها یعنی کسانی که پدرانشان کار می کنند و بچه هایشان کیف و کفش و لباس خوبی دارند. ثروتمندان هم کسانی هستند که پدرانشان اصلا کار نمی کنند اما بچه هایشان کیف و کفش و لباس های خیلی خوبی دارند.!

مرسی خیلی خوب بود

گاهی وقتا سیصد سطر می نویسی خودت از بینشون یه تک سطر رو ممکنه دوس داشته باشی. شما به من ثابت کردین که خیلی خوب این سطرهای من رو از طرف من تشخیص می دی . متشکرم.

علیرضا سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:06 ب.ظ

قرار بود سپیده دمت بوی لیمو بده نه اینکه چیزایی بنویسی و عکسایی بزاری که جیگر آدم رو خون کنه. قلب فروشی؟ اخه کی قلب خودش رو می فروشه؟ در ضمن اون جمله ای رو که خانم پگاه گلچین کرده واقعا محشره . طنزش . تلخیش و واقعیتی که توش نهفته است.

پس آفرین به حسن اذری وقتی که کلاس دوم بود :) چون اون جمله مال ایشونه

محسن سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:27 ب.ظ

وقتی همه ی ما یک مدرسه می رفتیم یک دانشگاه می رفتیم از حال همدیگه با خبر بودیم.همدلی داشتیم به فکر همدیگه بودیم. حالا بر عکسه تو مدارس پائین شهر بچه ها با عقده و کینه از بالا شهریها بار میان و تو مدارس بالا شهر بچه های پائین به خزو و خیل و جواد بودن متهم می شن اگه پول داری می ری دانشگاه از نوع بهترینش با بچه های مثل خودت بگردی اگر هم نداری باید عین خر درس بخونی و رفتی دانشگاه هم شعارهای مارکسیسیتی و سوسیالیستی بدی یا اینکه عقده هاتو خالی کنی.همینه دیگه یه اتفاقی تو این شهر که می افته بچه های پائین می گن ولشون کن اینا مرفه بی دردن خوشی زده زیر دلشون دارن اعتراض می کنن یا اگه یه وقت بچه های پائین می خوان یه کاری بکنن قشر متوسط و مرفهمون قاطیشون نمی شن و هر صدایی در نطفه خفه می شه....الان فقط مدارس جدا نشدن . یه سر اگه تشریف بردی بهشت زهرا به قبور هم نگاه کن کاملا مشخصه متعلق به کدام طبقه هست......

متاسفم بابت جراحی کامنتت. . اینکه ادامه اش رو حذف کردم/ باورکن با اشک خوندمش

آناهید سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:34 ب.ظ

به خودم می گویم خوشحال باش. بالاخره یه وبلاگ خوب هم پیدا شد که علاوه بر چس ناله های عشق و عاشقی یا شرح ماوقع روابط زناشویی روزمره و خانه داری و بچه داری و چیزهایی هم برای گفتن دارد. حالا منتظر سه شنبه ها می مانم و باید از شما تشکر کنم که به سه شنبه هام نظم میدین

سلام. خوشحالم که خوشحال شده اید اما
۱- وبلاگ فضایی است که برای نوشتن ازهر گونه حس و اندیشه و عاطفه در اختیار مخاطب قرار می گیرد پس هیچ ایرادی ندارد اگر کسی از چیزهایی که شما فرمودید می نویسد
۲-از چی نوشتن زیاد اهمیت ندارد. چگونه نوشتن از آن چیز مهم تر است. پس من با جرات می گویم که خودم به شخصه وبلاگهای زیادی را می شناسم که خیلی خیلی خیلی بهتر از اینجا می نویسند هم از چیزهایی که می نویسند هم نوع نوشتنشون از اون چیزها!
۳-مرسی که منتظر سه شنبه ها می مونی به خاطر اینجا.

شیما سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:55 ب.ظ http://kalaghroieboom.blogfa.com

آدم گاهی هیچ کاری نمی تونه بکنه... و این خیلی درد آور هست...

باید باشه. اگه می خواستم شعار بدم می گفتم نه ادم هر کاری می تونه انجام بده ...

مانتانا سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:35 ب.ظ


سن فروختن تن

زیر خط فقر

زیر ۱۸ سال

زیر پل

من کلن قاطی کردم به خدا......................

مانتانای عزیز.هم تو اون یکی وبلاگم هم اینجا هم هرجایی که کامنت می ذاری خودش یه شعره

بئاتریس سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:27 ب.ظ http://www.ourfancy.blogaf.com

ولی ملت ما باید همینجوری بگنده..وهمه باید کمک کنند!!!چون از تو دل همین نوع گندیدگی هابود که مردانی مثل چگورا،گاندی و.. دراومدن و یه کاری کردن...برای رستن واقعی نهال عدالت کود لازمه!!
فوق العاده بود متنت..دست مریزاد

فوق العاده نگاه شماس به متن من. مردی از خویش برون آید و کاری بکند...

سمیه سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:45 ب.ظ http://astare-sobh.blogfa.com/

1-بله
2-دست کسانی که اکثریتشون حق داشتنش رو ندارن
3-باید گذرگاه داشته باشی ورنه هیچی
4-...............

ممنون

پگاه سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:53 ب.ظ http://yejayekhob.persianblog.ir

عرض ارادت آقای آذری

ما مخلصیم هم کتابخونه ای قدیمی :)

intus et in cute چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:49 ق.ظ http://incute.blogfa.com

عدالت ..
جناب آذری عدالت از دنیای امروزمون خیلی دوره ..
من شخصا وقتی معنی عدالت رو میفهمم که هر کس به اندازه ی تلاش و لیاقتش برداشت کنه ولی متاسفانه این روزا طبق همون گفته ی هشت سالگی خودتون همه چیز برعکسه .. فقیرها بچه هایی هستند که پدرانشان به سختی کار می کنند اما کیف و کفش ولباس خوبی ندارند و ثروتمندان هم کسانی هستند که پدرانشان اصلا کار نمیکنند و اونها کفش و لباس خیلی خوبی دارن ...

من تا جایی که می دانم مردم هر دوره ای از نبود عدالت نالیده اند.حداقل کتابهای تاریخی اینگونه می گویند

مهدیه چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:21 ق.ظ http://arameshe.blogfa.com

سلام
سلام شما هم رسوندم.
میدونید خیلی درد داشت... خیلی اذیت شدم... شب زنده داریمو نمیگم... این تفاوتها رو میگم... نمیدونم باید خدا رو شکر کنم که از قشرمتوسطم یا نه؟ باید شکرگذار باشم که بابام همیشه یه خیر بوده یا نه؟ نمیدونم واقعا نمی دونم... میدونید الان گفتم کاش بابا هنوزم زنده بود حداقل به یه خانواده دیگه میتونست کمک کنه... هرچند این کمکها از دردهای جامعه کم نمیکنه... میدونی:ارزش و معیار سنجیدن آدمها شده لباس و نوع آرایش و هیکل متناسب... از خودمون گرفته تا حالا بچه های بالاشهر که قشر بی دردن و بچه های پایین شهر که سعی میکنن مثل اونا باشن... اما یه چیز فرق داره؟ نوع نگاهو دیدی؟ این پایین شهریها همیشه یه غم تو نگاهشونه... یه درد... یه بغض... میدونی از چیه؟ از اینکه نمیتونن خودشون باشن و مجبورن... مجبورنیا به خانواده زور بیارن یا اینکه بشن یه روسپی... بالاشهریها هم تن فروشییشون از باکلاسیشونه و امل نبودنشون...
اه حالم بد شد...
این همه تبعیض و تفاوت و ناعالتی تا کی؟
داریم به کجا میریم؟به چه سمتی؟
کاش یکی میفهمید... یکی درک میکرد... خسته شدم از دیدن دوستانی که دنبال دوست دختر و دوست پسر پولدارن واسه به قول خودشون تیغیدنشون... یا دوستای پولداری که همیشه تیغیده میشن...
خدایا اینجا کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

قبول باشه

رها چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:51 ب.ظ http://zendooneman.mihanblog.com

سلام جناب آذری عزیز
تفاوت طبقاتی در جامعه ما بیداد میکنه وبدتر از همه اینکه افراد طبقات پایین اونقدر احساس سرخوردگی میکنن که با کینه و خشونت به طبقات بالاتر نگاه میکنن..ما همچنان شاهد بی عدالتی های زیادی هستیم و متاسفانه اگر فریاد هم بزنیم صدایمان به گوش انانی که باید برسد نخواهد رسید ..
یا به لبهای ما مهر سکوت زده اند یا در گوشهای خودشان پنبه ای سخت فرو رفته است!

سلام. آنچه البته به جایی نرسد فریاد است

lithium چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:55 ب.ظ http://www.lithium2090.blogfa.com

.مسائل ریز ولی مهم و خوبی رو میگی. بازم میام وبت.

بیا بیا:)

سعید چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:15 ب.ظ

آهسته و نرم شروع می کنی. از سطرهای اول نمی شود فهمید چه چیزی را مد نظر داری باید تا ته متن خوند تا متوجه شد اما موضوع اینجاست که اصلا نمی فهمی کی به انتهای متن رسیده ای!خاطرات شخصی ات را طوری می نویسی که گویه برای همه ی ما ملموس هستند و این نشان از ذکاوتت باید باشد. آهسته آهسته نفوذ می کنی مانند آب در صخره.
این متن رو تو فیس بوک ده بار خوندم.باز هم می خونمش.

بعد از افطار تشریف بیارین براتون نوشابه باز کنم :)
متشکرم.

مستانه چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:21 ب.ظ http://massi1353.blogfa.com

قشر متوسط در جوامع به افرادی اطلاق می شه که از درامد معمول تحصیلات دانشگاهی و اگاهی نسبتا خوب برخوردارند سالی یک یا دو سفر میروند و در مقابل گرونی بنزین یا مایحتاج دیگر اعتصاب می کنند و در غالب جمعیت جامعه رو تشکیل میدند و... از زمان اقای رفسنجانی با برنامه ریزی سعی به ایجاد شکاف طبقاتی و از بین بردن قشر متوسط شد به طوری که این قشر بر عحس جوامع دیگر حداقل افراد جامعه را تشکیل بدهند و افراد جامعه فقیر یا غنی باشند، زمان خاتمی سعی شد این تفاوت طبقاتی کمتر بشه ولی باز دوره احمدی نژاد خصوصا با خصوصی سازی و ..به این تفاوتها دامن زده شد و اینطوری شد که مستخدم اداره ما می گه شما نگران نیستید برید زندان بچه تون از گشنگی بمیره ولی من نمیتونم اعتراض کنم و ریس قسمت میگه همه چیز خوبه و فراوون مردم پولدارند و ....

موافقم!

طاها چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:55 ب.ظ http://dastanakeman.mihanblog.com/

سلام
مرا بردی به ایام کودکی و نوجوانی،ایامی که ذهن با کودکیش به تمام سوالاتت فکر می کرد.آری دوست من هر روز شکاف طبقاتی عمیق تر می شود،و همین یک مورد نشاندهنده ی مشکلات بسیاری است از عدم تخصیص منابع گرفته تا کار و تلاش هاب بی فرجام...
لنز دوربین هم شرم دارد از ثبت این لحظه ها

ممنونم که خوندین

پرسه زن چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:01 ب.ظ http://flaneur.blogfa.com

اول اینکه اون عکس بالایی خیلی حالم رو بد کرد.شدید.
*-من چطوری روم بشه به یه دختر 8-27 هشت ساله بگم خرجمونو بده.به مریم سیصد هزار تومن بدهکارم ندادم.چیزی هم ندارم بفروشم.به خدا،به قرآن به پیر خودم هم نمیتونم بفروشم .یک و نیم در میاری خرج چی میکنی؟کراک؟حساب کردم سه تومن بدهکاری الان
* - کی میشه من بمیرم تو و اون دختره راحت شین.این خونه کثافت خونه نیست هر کاری خواستی بکنی...بوق...بوق ...بوق....بوق...
چند شب است که البته به اجبار دعواهای همسایه پایینیمون رو نمیدونم با کی و همسایه بالایی رو با پسرش بشنوم.بعدش هم صدای کوبیدن در و آخرش هم تا پاسی از شب پسر رو میشه پای موتور و تو پارکینگ دید.ماهم کاملن محترمانه سلام و علیک و سایر اصول همسایگی رو به جا میاریم.
ما همه با توجه به جایی که زندگی میکنیم و مایملکی که داریم (لا اقل در پارکینگ موجوده) طبقه متوسطیم.(البته متوسط دوران بچگی شما متوسط تر بوده تا ما).همه جوره شئونات رفتاری متوسطان (گاهی رو به بالا ) رو هم رعایت میکنیم.الان دارم فکر میکنم این ها هم نتیجه تلاش صعود به طبقات دیگست؟یه حسی به من میگه طبقات دیگه قابل مرزبندی نیستن.مگر در دو زمینه خیلی پولدار و خیلی فقیر ی که دیگه از سر و روشون میباره فقر و پول.

می دونین پرسه زن عزیز تو ذهنم دارم سعی می کنم برم به سمتی که وبلاگ نویسی بدون حضور مخاطب معنایی نداشته باشه. یعنی اینکه مخاطب فقط در حد یک کامنت گذار نباشه بلکه جزئی از متن بشه و مکمل آن متن. با مخاطبای خوبی مثل شما این امر ممکنه می دونم

پرسه زن چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:01 ب.ظ http://flaneur.blogfa.com

یک چیزی هست به نام کف الگو یمصرف.اون که بشکنه باید منتظر خیلی چیزها بود.

ارمغان چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:11 ب.ظ http://www.abrirahgozar.blogfa.com

سلام
خوب نمی شه که یهو رفت قاطی متن شد و از ایران نوشت
کوبا هم مصداق خوبی ست با نوع حکومت مثلا کمونیستی
و اتحادی که با ایران داشت
از کوبا که بگذریم به چراغ خونه ی خودمون میرسیم
آقا چی بنویسم از فلان درصدی شرکت خ س
که به حساب واریز میشه یا از فلان آقازاده ای که دور میزنه
البته حالا با وجه خوب و در تلاش برای کوبیدن مشت به دهان استکبار که پالایشگاه میسازه واسه خودش تو افریقا
دل خوشی داری بخدا میپرسی و آدم رو وادار میکنی خودشو تو دردسر بندازه
راستی بروزم

چشم الان میام می خونمتون. جلال جان چقدر واضح و صریح و شفاف کامنت گذاشتی :)

سیمین چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:12 ب.ظ http://www.baran-barg.blogfa.com

گاهی فکر میکنم؛ فکر می کنم که چه بشود. وقتی دستهای کوچکم اینقدر ناتوان است و هیچ کاری ازش بر نمی آید؟

سیمین عزیز از شما هم مثل پرسه زن همینطور. متشکرم که ...

الهام چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:42 ب.ظ http://elhamtarin.blogfa.com

گل های مجازی هم دوستداشتنی اند

مریم... چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:56 ب.ظ http://www.maryamememar.blogfa.com

کاملا درسته، حتی دانشگاها هم اینطور شده ان.
و معضل اینجاست که ثروتمندان روز به روز ثروتمند تر و بقیه دسته ها اگه درجا نزنن روز به روز فقیرتر میشن...
عکسا....:((((((((((((((

ممنونم خانم مهندس

پگاه بهنامی چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:59 ب.ظ http://www.paeizebarani.blogfa.com

خیلی خجالت می کشم که این حرف رو بزنم، خیلی
اما ناامیدی در مورد وضع کنونی کشورم ومردم کشورم سراسر وجودمو گرفته،
واقعا می شه این همه گندو مصیبت رو نه یک شبه ، بلکه حتی چند ساله جمع کرد؟می شه ؟
میشه پول و خونه و ماشین و سفر و پوشاک و خوراک و..بگذریم، امنیت و آرامش و غرور و تندرستی و شادی و....طبقه مرفه جامعه رو بین بقیه هم تقسیم کرد؟
منی که جزء قشر متوسطم و فکرهم نمی کنم تا سال های سال از این قشر خارج بشم و به طبقه ی بالاتری صعود کنم چه نقشی در حل کردن این معضلات دارم؟جز نوشتن؟جز تاسف خوردن؟اعتصاب کردن؟شورش کردن؟
می دونید احتمالا چند مدت پیش که خیلی هم دور نیست ، یک سامانه پیامکی واقعااا مسئول شما رو هم خوشه چینی کرده و با پرسیدن جز کدام طبقه هستید شما رو هم در طبقه 1 2 یا3 قرار داده، اون روز هم خندم می گرفت و هم تاسف می خوردم از این که /این جا/ یعنی پذیرفتن خیلی از حقارت ها بی عدالتی ها و بدبختی ها...
ما همه چیز داریم و هیچ نداریم!!!
خیلی خوبه که نوشته های شما آدم رو دوباره به یاد حقایقی حتی گرچه تلخ می رسونه.

خجالت کشیدن نداره پگاه عزیز.خجالت رو کسانی باید بکشندکه....
شماهم جز آن دسته عزیزانی هستید که متنهایم منتظرشان می نشینند تا کامل تر شوند.

زهره چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:06 ب.ظ http://www.shahresiyah.blogfa.com

مطلبی که در وبلاگم مطالعه کردید مقاله ای بود از فریدون تقوی , که شخصا مطالبشون رو دوست میدارم . در مورد مطلب شما و سوال های مطرح شده باید عرض کنم که سوال سوم جواب های خوبی در پی دارد, تنها با فکر و تلاش در این سرزمین نمیتوان ثروت مند شد , یا باید دزدی کرد یا باید سر مردم کلاه گذاشت و یا ...

و یا؟؟؟

س چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:35 ب.ظ http://yad-sohrab.blogfa.com

سپاسگزارم از حضور و بیان نظرت. آره همیشه از این شوخی ها می کنند. متن زیبایی نوشتی و کاملا؛ هم درست است که فقر و جهل و دزدی و قتل و غارت و دیگر عوامل از این قبیل ناشی از وجود جامعه ی طبقاتی است.

عجب نماینده ی شوخی!!

دانیال چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:51 ب.ظ http://faslevasl.blogfa.com/

خوش‌بختانه یا متاسفانه هم مزه‌ی ثروت رو چشیدم و فقر رو.
یک‌بار یکی از این حضرات نظریه‌پرداز حرف تامل برانگیزی زدند. می‌گفتند در اروپا، فقر ننگ است ولی فقیری وجود نداره. در آمریکا فقر ننگ نیست و در عین حال فقیر هم دیده می‌شه. در ایران فقر ننگ است و متسافانه فقر هم به وفور دیده می‌شود!!!

ضمناً کار از شکاف گذشته! الان یک دره‌ی خیلی عریض و عمیق طبقاتی شکل گرفته!

خیلی ممنونم از نظرت

بهاره چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:55 ب.ظ http://alakiiiii.blogfa.com

خیلی دردناک است.. فاصله طبقاتی فقط فاصله وضعیت مالی نیست.. فاصله ی دو جامعه ی مختلف است.. و این یعنی آفت..

موافقم!

کیمیا چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:04 ب.ظ http://isteghalbi.blogfa.com/

شاید روزی یک کتابی نوشته شود درباره ی همین فقر، پسفردا یک بچه ی دانشمند بنشیند بخواند و بپرسد شکاف ِ طبقاتی یعنی چه؟ برادر اش بگوید اینکه ثروتمندان روز به روز ثروتمندتر و فقیران روز به روز فقیرتر میشوند...و او بیاندیشد که چنین چیزی امروز دیگر وجود ندارد.. کتاب را ببندد و به دانشمندان ِ گدشته فکر کند که همه شان در این شکاف طبقاتی افتادند و ...

ممکنه

شوخِ شب چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:44 ب.ظ http://shokhi.blogsky.com

من حتی شنیدم که اعلام کردند این سن به 13 سال رسید گویا...!
کوبا همانطور که شما هم گفتید به هیچ وجه نمی تواند یک الگو باشد و نخواهدم بود .
1- بله اعتقاد دارم چه اینکه به عینه همگیمان شاهدش هستیم و گاها فیلم ها و سریالها به خوبی گویای این نکته هستند.
2- واضح و مبرهن است که دستِ رانت خوارهای وابسته به قدرته کهبه علتِ خودسانسوری و ترس های بی مورد و البته درست شاید نشه صریحا گفت کیا!
3- جواب در جوابِ سوالِ قبلی مستترِ.
4- از فقر گفتن خیلی سخته چرا که اگه گفته بشه یعنی علنا داریم حرفهای بسیاری از مسئولین رو زیرِ سوال می بریم و قس علیهذا...

آره به ۱۳ هم رسیده گویا. اما من دوست داشتم مستند آمار بدم

سعیده چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:53 ب.ظ http://truelove71.blogfa.com

فوق العاده بود...
ببین چی بر سره جوونه اومده که می خواد قلبشو بده

هیچ چیز به اندازه ی نوشتن در مورد فقر آدم را ثروتمند نمی کند...
موفق باشید.

شما هم موفق باشین.سپاسگزارم

عروس خوشه اقاقیا چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:07 ب.ظ http://mywoord.persianblog.ir/

درسته ...
اونقد کامل بود که فقط می تونم حرفاتون رو تایید کنم
منم به خودم می بالم که جز طبقه متوسط ها بودیم،از اون جهت ک هبابام خیلی برامون زحمت می کشید .امیدوارم یه روزی بتونم تمام خوبی های پدر و مادرمو جبران کنم

بالیدن به طبقه متوسط یا به پدر و مادر خوب؟من نشنیده بودم کسی تا حالا از اینکه به طبقه متوسط متعلقه خوشحال باشه :)

پرسه زن چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:16 ب.ظ http://flaneur.blogfa.com

میدونم دنبال حضور فعال مخاطب هستید قبلن هم اینو گفته بودید.وقتی دیدم تمام کامنت های این پست جوابی از طرف شما داره با خودم گفتم این هم یک پست همراهی طلبه بهتر دقیق تر بخونم.

و اما در ادامهی کامنت دومم: کف الگوی مصرف افراد رو باید دید چی تعیین مکنه و این چیه که بالا و پایینش میکنه.مردم در این موردمعمولن مقاومن و تا اونجایی که بشه این مرز روحفظ میکنن.نمیتونم بگم روسپیگری ابزار حفظ این حد اقل هایی است که برای تعلق به بالا سری هات باید داشته باشی.یا دزدی.دارم دنبال وحوه دیگه این ماجرا میگردم.

باز هم سپاس

ملیکا چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:36 ب.ظ http://schaman.blogfa.com/

سلام و عرض ادب جناب آذری
قربان نمیدونم خصوصی من به دستتون رسید یا نه ولی خصوصی گذاشته بودم در مورد اون مساله ای که فرموده بودید

حالا بگذریم

این متنی که نوشته بودید در خوب نقطه ای تمام شده بود ، دیگر اینکه سوالهایی که فرمودید فکر کنیم در موردش ... ترجیح میدهم قبل از اینکه مثل سال گذشته کارم به دکتر و قرص اعصاب و هزار و یک آزامایش کوفت و درد برسد برای داشتن همین دغدغه ها و اینکه فقط میخواستم شعار نداده که عمل کرده باشم ... بگذرم و از کنار این سوالها مثل خیلی های دیگر بگذرم ...
گرچه همیشه از این گذشتن متنفر بوده و هستم و خواهم بود ولی ... در حال حاضر میگذرم شاید لختی بعد تاملی بیشتر و حرفی و ...

بله رسید. دو نفر از دوستاتون اعلام آمادگی کردن . متشکرم از شما و دو تا دوستتون

دکتر نیلوفر پنج‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:00 ق.ظ http://www.davadarmun.blogfa.com

1. در جایی که من زندگی میکنم فاطله طبقاتی آنچنان به چشم نمی آید . شاید هم نباشد. اما به شکاف طبقاتی که وجود داره اعتقاد دارم
2. دست اونایی که نمیشه اسمشونو برد
3. اصلا. نه لازم است نه کافی. فقط باید وابستگی داشت. من تو داروخونه خودم شاهدشم...
4. ویکتور هوگو توی این دوره ایران زندگی نمی کرده

یاد آوری معرفی سایت دانلود کتاب ...

چشم خانم دکتر
۱- کتابخانه مجازی ایران: این سایت مرجع بسیار خوبی برای دانلود ای بوک میباشد که کتابهای بسیاری با موضوعات مختلف را در اختیارتان میگذارد.
۲- پایگاه دریافت کتب الکترونیکی: کتابهای این سایت نیز شمار بالائی داشته و بیشتر در موضوعات دینی و اسلامی میبباشند.
۳- کتابخانه بزرگ آریا: تعداد بسیار زیادی کتاب با موضوعات متنوع را در این سایت خواهید یافت.
۴- کتابخانه کتابهای الکترونیکی فارسی: این سایت به شما امکان جستجو در موضوعات و کلیدواژه ها را به منظور یافتن کتاب مورد نظرتان میدهد تا کتابهای مورد علاقه خود را به آسانی بیابید.
۵- کتابهای الکترونیکی رایگان: سایتی نوپا اما قدرتمند (و به قدرت وردپرس!) که در آن کتابهای جالبی را خواهید یافت.
۶- پایگاه کتاب الکترونیکی ایران: سایتی خوب و با دسترسی آسان که در آن کتابهای الکترونیکی خوبی را میتوانید بیابید.
۷- مرکز دانلود کتاب و مقالات کامپیوتری: کتابخانه ای مجازی با موضوع کتب کامپیوتری
۸- کتابخانه نودهشتیا: یک کتابخانه خوب دیگر برای دانلود کتابهای الکترونیکی
۹- سایت دانلود کتب الکترونیکی فارسی: کتابخانه ای مجازی و بزرگ حاوی تعداد زیادی کتب الکترونیکی
۱۰- آریانا ای بوک: یک سایت خوب دیگر برای دانلود ای بوکهای متنوع و خواندنی
پ.ن: در لیست فوق ترتیب بر اساس خوبی و بدی سایتها نبوده و نیز ممکن است سایت خوب دیگری هم در این موضوع باشد که به چشم من نخورده باشد. شما هم اگر سایت خوبی در این زمینه سراغ دارید که در لیست فوق نیست در بخش دیدگاهها اضافه نمائید.

اما در مورد ویکتور هوگو : در این دوره از ایران نوشتن در مورد فقرا سود آور نیست اما حرف زدن و شعار دادن در باره ی انها بسیار کار آمد است .

میس راوی پنج‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:24 ق.ظ http://andoheravi.blogfa.com/

در خودم توانایی جواب دادن به تمام سوالاتت را نمی بینم اما برای اولین سوال باور دارم ک اعتقاد ما نمیتواند حقیقت را کتمان کند، شکاف اگر نداشتیم اگر هر کسی سرجای خودش بود اگر هر آدمی همان کاری را میکرد ک در آن تخصص میداشت بی شک حالا بجای این پست مطلب بهتری انتخاب میکردی
تنها هم شکاف طبقاتی نیست ک در آن گرفتاریم شکاف نسلی و طلاق عاطفی و معضلاتی ازین دست، کلاً من نمیدانم ما ملت بیدارو هوشیار چگونه زنده ایم و هنوز روی دو پا راه میرویم

ممنونم دوست کاشی های آبی

مینو پنج‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:55 ق.ظ http://milad321.blogfa.com

همه نوع زندگی دیده ام.هم آنهائی که با کار وتلاش ثروتمند شده اند هم فقر وحشتناک در بعضی مناطق که ان افراد حاضر نبودند کاری انجام دهند هم افرادی که با واسطه ورابطه ثروتمند شده اند.اما به هر حال تبعیض را مایه فساد میدانم.یعنی فردی لیاقت داشتن موقعیتی داشته باشد واز او دریغ شود.

من منکر نقش افراد نیستم. اما جامعه شناس ها عقیده دارند وقتی سیستمی اجازه ی رشد به افراد خاص را بدهد....

گنجشک پنج‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:13 ق.ظ http://fenichita.blogfa.com

چقدر فقر درد داره. خیلی درد داره

تبعیض بیشتر

... پنج‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:23 ق.ظ http://evrika.blogfa.com

یه مسئله دیگه ای هم که هست اینه که طبقه ثروتمند خودشون رو از نظر فرهنگی بالاتر از قشر متوسط و فقیر میدونن.این موضوع منو خیلی آزار میده.

این یه بحث مفصل لازم داره.

مستانه پنج‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:11 ق.ظ http://mast-o-divaneh.blogfa.com

اظهار به فقر بسته به زمان دارد.
همانهایی که در کودکی و نوجوانی از فقرشان گریزان بودند و خجالت می کشیدند از وضع مالی شان اگر به جایی برسند و سری بین سرها در آورند خیلی راحت و بی دغدغه اطهار به تعلقشان به طبقه فقیر را دارند. که مای موفق امروز بچه پایین شهر و کوچه خاکی دیروزیم. که پدرمان کارگر ساده ای بوده و ...

مگر چه فرقی کرده؟فقر همان ست که بوده؟

بله همانست

حسن آذری پنج‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:32 ق.ظ http://sepidedamvalimoo.blogfa.com

نمی دونم چرا سمت و سوی کامنتها سمت فقر کشیده شد! در حالی که نگارنده از تبعیض حرف زده است نه فقر. و شاید در این خیال بوده که به مخاطب برساند که تمحل گرسنگی و فقر و تن فروشی بسیار ساده تر از تحمل بی عدالتی است

رویا پنج‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:42 ق.ظ http://royaham.blogfa.com

واقعا به کجا چنین شتابان؟!!
.
.
ما را چه میشود؟!...

مرسی دوست تازه

سارا پنج‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:48 ب.ظ

سلام
ولی من به حضور در طبقه متوسط افتخار میکنم...
اما دلم میخواد به سوالاتون جواب بدم:
1- بله
2- دست کسانی که یکی از ما هستند و بودند و خواهد بود, اما, وقتی این منابع افتاد دستشون یا بلد نبودن و یا نتونستند و یا خدای نکرده شیطون گولشون زد و خلاصه, درست ازش استفاده نکردند و نمیکنند و ... حیف و میل شد...
3- میدونم که از نظر اسلام و بزرگانش ثروت و ثروتنمندی اصلا هم چیز بدی نبوده و نیست. مهم همون طرز استفاده از ثروته... اما با شریطی که از جامعه امروز میبینم, فکر و تلاش و خلاقیت تنها, اصلا نمیتونه آدمها رو ثروتمند کنه. البته شاید یه روزی این اتفاق توی این مملکت افتاد... چه بهشتی بشه اونروز...
4- مخالفت زیادی با سخن ویکتور هوگو ندارم... با اینکه با او همزمان نیستیم, اما مردم گویا همیشه از خوندن اخبار لذت بیشتری میبرند تا تلاشی برای حل اون مشکلی که توی اخبار مطرح شده...
موفق باشید

سپاسگزارم خانم مهندس

شهر من در جغرافی جهان گم است.. جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:03 ق.ظ http://hojabri.blogfa.com/

سلام شاعر ستون نویس
هر بار که سر میزنم به ان یکی خانه ات دلم میگیرد و اینجا که پرت میشوم باز دلم نمی آید غ بزنم که چرا شعر نیستی ..
روزانه نویسی های شما که شبیه ستون هوشیار یک روزنامه است ، غم دارد اما لذت بخش است..هشیاری دارد..اما من تو را به شاعری میشناسم..میان این تکا1وی دغدغه ها وقت کردی شعر هم باش

اینجا حرفامو می نویسم که تو شعرام پر حرفی نکنم. لازمه.برای من که مدتهاست حرف نزدم. :)

مینو جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:42 ق.ظ http://milad321.blogfa.com

سلامی دو باره.من بی اجازه اسم وبلاگ شما را در قسمت پیوندهای وبلاگ خودم قرار دادم.تازه به فکر افتادم که اجازه نگرفته بودم.اجازه هست یا باید حذف کنم؟

سلام. اختیار دارین. بنده هم لینکتون کردم.

احسان ن جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:01 ق.ظ http://RADIOEHSAN.BLOGSKY.COM


مم نون از سه شنبه ها

طرح مسئله خوبی ست. راجع ب عکس دوم ک خیلی تکان دهنده است: بعضی ها دل شان را می فروشند...

چطور دلشون میاد؟

مستانه جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:20 ب.ظ http://massi1353.blogfa.com

منتظر نطرتون هستم آقای اذری با سپاس

با کمال علاقه خوندمتون

خانم اردیبهشتی جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:36 ب.ظ http://mayfamily.blogfa.com

سلام
درباره سئوال ها فکر کردیم ولی انتظار ندارید که جواب هم بدهیم؟! آن هم اینجا؟!

نه / ندارم!

آنیتانجفی جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:46 ب.ظ http://http://anitanajafi.blogfa.com/

سلام دوست خوبم
چی میتونم بگم!جزاینکه تمام دردهایشان راآهههههههههههههه!میکشم آهههههههههههههههههههههه!

ترانه بگو. شعرشون کن!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد