از هیچ

 

من همان شب اول در همان سال اول فهمیدم که پیر شدنم روندی نامتناسب در پیش خواهد گرفت.اگربه صورت طبیعی پیر می شدیم،عمق چین و چروک های پیشانی و انبوه موهای سفید نباید این اندازه می شدند.هشت سال روند پیری ما سرعتی مضاعف گرفت.در این هشت سال، اندوه ما از یک فرد نبود و اگر مسبب این همه نابودی را در یک فرد یا افراد خاصی خلاصه کنیم،قطع به یقین اشتباه کرده ایم. ما اندوه همدیگر بودیم.اینکه چگونه اجازه دادیم یک " هیچ" پا روی شانه هایمان بگذارد و آنگونه خودنمایی کند.این " هیچ " دیروز رفت.به احتمال زیاد امروز، وبلاگ ها و فیس بوک و سایر فضاهای مجازی پر خواهد شد از استاتوس هایی که در مورد رفتن احمدی نژادهستند.امروز فضای مجازی به احتمال زیاد تهوع خواهد گرفت.این نوع رفتن، گرچه ما را خوشحال کرده است،اما یادمان باشد که هیچ نوع پیروزی برایمان محسوب نمی شود.شب اعلام نتایج این دوره از انتخابات ریاست جمهوری،بی موردترین و بی ربط ترین شعاری که عده ای از مردم در جشن و پایکوبی سر دادند"احمدی بای بای" بود. شعار"احمدی بای بای" اگر در سال 88 تحقق مییافت،بزرگترین پیروزی مردم می شد. این شعار در این سال نشانه ی پیروزی نیست ... نیست. با این همه بهتر است هر کدام از ما عکسی کوچک از این هیچ را در جاهای مناسب و نامناسبی از منزلمان داشته باشیم بیم دارم با توجه به حافظه ی تاریخیمان،چند سال بعد هیچ دیگری، لباسی دیگر بپوشد و باز بر روی گرده هایمان ...

شادی را با پیروزی اشتباه نگیریم.

 

 

پ.ن: عاشقانه ی مفصلی در اینجا گذاشته ام.

نظرات 28 + ارسال نظر
دکتر نیلوفر دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:45 ق.ظ http://www.davadarmun.blogfa.com

عالی بود.

مهربانو دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:53 ب.ظ http://baranbahari52.blogfa.com

موضوع همینه که ما ایرانی ها کلا؛ انسانهای فراموشکاری هستیم .
دلم برای نوشته هات تنگ شده بود دوست عزیز

شادی دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:19 ب.ظ http://anroozha.blogfa.com

بعضی حرف ها مثل چراغ راهنما هستن باید شنید و برخی دیگر چون آژیر هشدار & متاسفانه گاهی بیماری سبب می شود نه تنها حرف که آژیر هشدار را هم نمی شنویم اگر این نبود ...... بقیه را دیگران بنویسند به من چه !

جناب آذری متاسفانه شاعر و نویسنده نیستم بکاش بودم
که دلم حرف ها برای گفتن دارد اما نه دفتر و کتابی دارم و نه قلمم جوهر دارد

مهدی حسینی دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:29 ب.ظ http://1kalagh.blogfa.com/

وقتی رویشی نباشد
" بهار "
هم که بیاید تو در میان برگ های ریخته ات
چوب خشکی , خواهی بود
برای سوختن......

علی احسانی دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:51 ب.ظ http://getalong.blogfa.com

سلام
بر عکس چیزی که ظاهرا همه میپندارند احمدی نژاد و کلا هر کسی که در این جایگاه قرار میگیرد برآیند و ماحصل خود ماست.
حال اگر این برآیند برآمده از خود ما اینقدر برایمان تهوع اور و غیر قابل تحمل است،بهتر نیست به جای فرافکنی اندکی به خودمان نگاه کنیم.
ببینیم ما را چه میشود به آدمی بیست و چند میلیون رای میدهیم و در کمتر از هشت سال از همان آدم اهریمنی آنچنانی میسازیم.
آیا بهتر نیست بالاخره راه درست انتخاب کردن را بیاموزیم؟
آیا خسته نشده ایم از این تجربه کردن های پیاپی؟؟

معصومه علوی دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:29 ب.ظ http://zendegi7666.blogfa.com

تکرار من این است: درماندگی آموخته شده....

سپاس قلم ت ...

افسانه صمیمی دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:54 ب.ظ http://www.callameh.blogfa.com

بقیه رو نمی دونم. اما پیروزی من قطعا زمانیه که خبر آزادی میرحسین رو بشنوم. می دونم دیر شده، می دونم آرزوهام 4 سال پیش برآورده نشد. اما این روزا، این سالها، فاصله ی بین شکست و پیروزی واسم کوتاه شده. مثلا به اندازه ی دستگیر شدن نسرین ستوده و آزاد شدن نسرین ستوده.
می خوام وایسم به پای همه اونایی که محکم وایسادن و نشکستن. می خوام احساس پیروزی کنم با نشکستنشون.

منم پیر شدم نویسنده.

مشق مهربانی دل سه‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:01 ب.ظ

سلام
امیدوارم هرکسی به روی کرسی می نشیند خوشی های مضاعفی ره آورد داشته باشد.

سحر سه‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:09 ب.ظ http://meandmydaughter.blogfa.com

امیدوارم این گونه نشود.

پرتو پاژنگ سه‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:38 ب.ظ http://parto67.blogfa.com

روزی هزار بار به مامانم میگفتم زندگی و مرگ برام فرقی نداره و مامانم با غم فراوون اینو به عمه م یا به دوستاش میگفت و همه نصیحتم میکردن!
من درس خوندم که تو یه دانشگاه خوب قبول بشم که سواد دار بشم، نه مدرک دار. با بی رغبتی خوندم واسه ارشد چون همه گفتن اوضاع خوب میشه ولی من هنوز نگرانم. هیچ چیز سخت تر از اون نیست که دست و پا بزنی فقط واسه اینکه دوست داری مستقل باشی و ندونی ته این دست و پا زدن ها به زندگی میرسه یا نه!
وقت نشد از همه ی پست ها لذت ببرم. این وبتون هم لینک میکتم تا در دسترسم باشه
به امید دیدار دوباره....

فریدون تقوی چهارشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:37 ق.ظ http://www.fereydountaghavi.blogfa.com

ما در طول تاریخ از این به اصطلاح " هیچ " ها بسیار داشتیم ...
خوشحالی ناشی از رفتن یک نفر شاید انتظار آمدن یک نفر را تداعی کند ... متاسفانه فردگرائی مفرط جزء لاینفک جامعه ایرانی در بستر تاریخ شده است . من هم موافقم حداقل یک بار به قول شما عکسی از این " هیچ " را در جائی نگهداری کنیم تا تجربه ای شود که باز هم به قول شما بر سر شانه مان هیچ " هیچی " نروید .
متشکرم

آستاره پنج‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:38 ب.ظ http://astare-sobh.blogfa.com/

ما خیلی وقته باختیم فقط داریم خودمونو گول میزنیم

سعید شرقی شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:38 ق.ظ http://shahrzadparsi.blogfa.com/

سلام
عید فطر مبارکتون باشه.

به امید روزهای بهتر.

ش.اسدی یکشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:10 ق.ظ http://shahla1.blogfa.com

آنقدر از ترس فرداها این مدت زندگی نکردیم که فراموش کردیم رسم زیبای زندگی را... پیر که نه مردیم

دل نوشته ها یکشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:02 ب.ظ http://khameh.persianblog.ir

هه هه ...شما خیلی وقت بود که نبودی!! ..پیش خودم فک کردم شاید با آمدن آقای روحانی دیگر احتیاجی به نوشتن نیست و همه ی کارها رو براه شده و آذری دست از نوشتن برداشته است.......تاریخ ما شده تکرار هیچ ها...ظاهرشون فرق می کنه....

آزادگان مهر دوشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:16 ب.ظ http://m-azadegan-m.blogfa.com

این یکی وبتون هم خیلی خوبه...

بهاره خدابنده دوشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:20 ب.ظ http://www.bahare001.blogfa.com

درود

میخوانمت در اینجا

... سه‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:01 ب.ظ

از شما که انسانی فرهیخته بودید بعیده این نوشته ...اگه یکم انصاف داشتید اینطوری نمی نوشتید...

ابوالفضل چهارشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:29 ب.ظ

هشت سال...یک کوچولو...مارو کوچیک کرد...
به همه چیز بدبین و مشکوکم

شیدا پنج‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:42 ب.ظ http://sheyda1241510.blogfa.com

ba in address lnketoon mikonam jenab azari....sepAs az davat aziz...mAnA bAshid

مینو پنج‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:37 ب.ظ http://milad321.blofa.com

این آدمها ،هر چه هستند ،ساخته خودمانند.ما انتخاب کرده ایم ،ما چنین آدمهایی را به عرش برده ایم وحالا که میرود شادی میکنیم.چنین آدمی علت است یا معلول؟خودمان وظایفمان را درست انجام میدهیم.چند کتابدار و نویسنده در این مملکت پیدا شده اند که با همه سنگ اندازیها ،به فکر جشنواره های کتابخوانی باشند؟ببخشید آقای آذری گرامی.این روزها از هم چیز دلگیرم.

شادی جمعه 25 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:19 ق.ظ http://anroozha.blogfa.com

نمیدانم سپیه دم زود می پرد یا من خوابم می برد
گذرش تنها از بوی لیمویی پیداست که در تمام روز هنوز در فضاست

مرضیه یکشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:18 ب.ظ http://vabelax.blogfa.com

ما همیشه همین جور زندگی کردیم.
انگار شده جزیی از ژنمون!

کهکشان سه‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:45 ق.ظ http://galehje1234.blogfa.com

مدتی بو د متوجه این موضوه سطح و اینا بودم اما اسمی براش نداشتم...اقا دستتون درد نکنه...خیلی عالی بود...

هدیه پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:38 ب.ظ http://yousoffe.blogfa.com

سلام دوست خوب نوشته هایت بی نهایت دلنشینند
چه خوب یکی پیدا شد و حرف دل ما رو زد....

نارسیس جمعه 1 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:03 ب.ظ http://hallaji.mihanblog.com

سلام
آقای آذری عزیز
دیدید که به جند سال و حتی سال .... که به ماه نرسید . عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام ...

معصومه علوی یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:49 ب.ظ http://zendegi7666.blogfa.com

سلام !
انتخاب خوبی ست برای بحث امروز جامعه.ولی این رشته سر دراز دارد...
آنقدر که درگیر بایدها و نباید ها شد جامعه و آنقدر دستور دهی ها و اطاعت های بی منطق که دیگر باورها کم رنگ شده ..
دیدید به کودکی هی بگویند این کار را بکن و آن کار را نکن..دیگر کودک خیره می شود و دل به دریا می زند...
از نیت قلبی آقای ج با خبر نیستم اما می دانم عروسی ها نه عروسی است که شادمانی واقعی بدهد و نه عزاداری ها را فضای مناسب و عقلی برای مرده ی دست از دنیا کوتاه شده می بینم و نه برای بازماندگان درس عبرت.
خانم طیبه هم خوب لااقل از زنهایی که به کار فرزندان هم نمی آیند ولی به... بهتر است...در ثانی مثل او هم زندگی م یخواهد.تو که خوب میدانی فقر جامعه ات را و بیشتر از من غصه ی درد جامعه ات را داری .پس همه ، گردن خانم طیبه نیست...ضمن اینکه راهش را تایید نمی کنم.
در ضمن اینکه
باید به ارزش گذاری مجدد ارزش ها هم توجه نمود.
نه؛ جناب آقای آذری؟!
در هر صورت آمدم و باز هم آموختم...
ضمنا دعوت می کنم قدم رنجه کنید...

بنفشه (دختر اپی لپتیک) جمعه 22 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 07:12 ب.ظ

استاد آذری سلام:
از روزی که شما رو لینک کردم، شما رو خوندم ولی زیاد برای شما نظر نگذاشتم. چندان اهل نظر گذاشتن نیستم. امروز عاشقانه بسیار لطیف "انتقال وراثت" را به طور تصادفی خواندم و محو احساس زیبای شما شدم. فوق العاده بود. آیا امکان پذیر هست که این عاشقانه را برای خوانندگانم با ذکر نام شما و لینک وبلاگ شما قرار دهم؟ چنانچه پاسخ شما منفی است، هیچ موردی ندارد. پیروز باشید استاد عالی مقام.

سلام خانم. اختیار دارین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد