از حقارت و فروتنی و غر زدن و سایر...

1-اواخر شهریور و اوایل مهر ماه، حوالی غروبشان را دوست دارم.دمای معتدل ، رنگ آسمان،نسیم ملایم و آفتاب نوازشگر با همراهی نوستالژی های دوران کودکی دست به دست هم می دهند و سطح سروتونین مغزم را افزایش می دهند.سروتونین با اینکه هورمون نیست اما معروف است به هورمون شادی.در یکی از همین غروبهای دلچسب-حدس می زنم هفت هشت سال قبل –داخل ماشین متوقف شده بودم پشت چراغ قرمز میدان توحید. از آن چراغ قرمز های دلنشین وقتی که عجله نداری. به کودکان داخل ماشین های دیگر لبخند می زنید و اکثر زنان به نظرتان زیباتر می رسند.زل می زنید به عابران و احتمالا یکی از همین عابران با دیدنتان ممکن است در دلش به شما بگوید سرخوش بی درد! رادیوی ماشین روشن بود. این اخلاقم به پیر مردها رفته است. اغلب اوقات رادیوی خودرویم روشن بود. مجری رادیو انگار که بخواهد قیمت بستنی آلاسکا را اعلام کند گفت" بله دوستان! دانشمندان فاصله دورترین کهکشان از زمین را سیرده میلیارد سال نوری تخمین زده اند". پشت بند خبر هم مضحک ترین موسیقی ممکن پخش شد.... با خودم تکرار کردم "سیزده میلیارد سال نوری! سیزده میلیارد! سال نوری!!!".باید دور میزدم و در جهت مخالف خیابان خودم را می رساندم به اولین مسجد.نیاز به سجده در مقابل سیزده میلیارد سال نوری در آن لحظه در من عود کرده بود....  

این عکس را چند سال پیش مریخ نورد ناسا به زمین ارسال کرده است. جایی که فلش به آن اشاره می کند، زمین است. یعنی کره ای که همه ی ما آنجاییم. بله. همه ی ما.دوستی می گفت این عکس تحقیر انسان است. من می گویم بر عکس. نشانه عظمت انسانی است که دارد سعی می کند بفهمد که چقدر حقیر است. یادمان باشد که عکس فوق را دستگاه کوچکی که ساخته ی دست و مغز انسان است ارسال کرده است.بر خلاف آموخته هایمان که سعی می کنند انسان حقیر را مستحق بخشش و عنایات خداوندی بدانند، به حقارت انسان بی اعتقادم و فکر می کنم به جای فروتنی،حقارت را به ما آموخته اند.حقارت سراسر اندوه است و ذلت. اما فروتنی لذت پیوستن به بطن هستی است آنگاه که فهمیدی ذره ای بیش نیستی....  

2-مردها کوه می کنند.پل و تونل می سازند.قطار و بولدوزر و تریلی می رانند. در معدن گیر می کنند. آتش خاموش می کنندو باقیمانده اجساد را از روی زمین جمع می کنند.می جنگند و جنازه ی دوستشان را با خودشان بر می گردانند پشت خط.اما از هیچ چیز به اندازه غر شنیدن  خسته نمی شوند.غر زدن یکی از سلاح های نامرئی زنان است که تاریخ به آنها اعطا کرده است. مردها به ندرت توانایی تسلیم نشدن در مقابل این سلاح را دارند.غر زدن در پیش فرضهای ذهنی ما ، پدیده ای زنانه به نظر می رسد.این پیش فرض مثل اکثر پیش فرض های دیگرمان باطل و بیهوده است. در تاکسی ، مترو ، اتوبوس، قصابی و بقالی و چقالی مردها دائم در حال نالیدن هستند. مدام مشغول غر زدن. در ادارات و خیابانها و حتی دستشویی ها ی عمومی هم دست از این کارشان بر نمی دارند. زن ها از زندگی شخصی شان می نالند، مردها از دست روزگار.... ما همه مشغول نالیدن و غر زدنیم. بیشتر از همه روشنفکر های و طنی، یا آنهایی که فکر می کنند افتاده اند وسط یک گله گوسفند و وبا تمام وجود دارند در این سرزمین تباه می شوند.همینکه دور هم جمع می شویم غر می زنیم و غر می زنیم و غر می زنیم .به جای غر زدن ای کاش غریدن را یاد می گرفتیم.یکی از اختلالات شخصیتی ،اختلال شخصیتی منفعل- مهاجم است. افراد مبتلا به این اختلال در بیانی ساده همیشه مشغول غر زدن و و نالیدن از دست متولیان امور و نه  آوردن در کار هستند. اما کارشان را با اجبار و اکراه انجام می دهند. یک صفت و اختلال اگر در جامعه ای به وفور یافت شود آیا نمی شود آن جامعه را مبتلا به اختلال دانست؟ من فکر می کنم جامعه ی ما مبتلا به این اختلال است . اینکه فقط بنالیم و غر بزنیم و فکر کنیم کسانی هستند که نمی گذارند ما به شایستگیهایمان برسیم. ای کاش به جای غر زدن، غریدن را یاد بگیریم.....  

پ . ن:بحرین، پایتخت سوریه است؟! 

پ.ن2:در اینجا هم از من چیزهایی هست.

نظرات 49 + ارسال نظر
حسن آذری دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 04:36 ب.ظ http://sepidedamvalimoo.blogfa.com

نیاز به سجده در مقابل سیزده میلیارد سال نوری در آن لحظه در من عود کرده بود....

عود کردن به معنای برگشتن است و معمولا فعلی از نظر محتوایی منفی است و اغلب معادل بازگشت بیماریها و... به کار برده می شد.پس با این حساب یا در انتخاب کلمه دقت نمی کنی یا تعمدا ..

بئاتریس دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 05:09 ب.ظ http://www.ourfancy.blogfa.com

گاهی دلم تنگ میشه و خیلی سعی می کنم درمن هم عود کنه ...ولی عود نمی کنه دیگه فقط همان حس فروتنی بهم دست میده..مرسی خیلی نکته ی خوبی رو اشاره کردید..من همیشه می گم مادربین دو بی نهایت قرارداریم..کهکشان های پهناور و ذرات زیراتمی..راجب قسمت دوم پست هم موافقم..ما به این اختلال دچارشده ایم..چون غرزدن آسانتر از غریدن است..مرسی عالی بود

آدمی
چه عظمت حقیری باشد
چه حقارت عظیمی
نمی تواند
نمی تواند
نمی تواند که پرواز کند

منیژه سعیدی دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 09:45 ب.ظ http://zsbehesht.blogfa.com

من بیشتر از اینکه حواسم به عظمت یا حقارت انسان بیفته فکرم مشغول عظمت خالق میشه.
منظور از استفهام انکاری پ.ن 1 رو متوجه نشدم.
توی جوابتون به نظر بالا نوشتید:
نمی تواند که پرواز کند
تا پرواز چی معنی بشه.
جالب مینویسید.ممنون.

به ترجمه سخنرانی مرسی رئیس جمهور مصر در اجلاس غیر متعهدها مراجعه کنید

ملیکا دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:46 ب.ظ http://schaman.blogfa.com/

زیبا بود جناب
این متن خیلی زیبا بود
به معنای واقعی کلمه
آنجا که انسان عظیم است وقتی که تلاش میکند پی به حقارت خویش ببرد
...
این متن هیچ چیزی کم نداشت
تهش ... آن اختلال ... درد داشت ، ما یک جامعهء مازوخیسمی نیز هستیم ، ...

آن جواب هم محشر بود ... انسان نمیتواند پرواز کند ... یکجور ضدحال زنی امیدوار کننده بود
امیدوار کنندگی ش کجاش بود نمیدانم ولی بود

در جواب پ ن 1 : اجلاس آیا اجلاس غیر متعهدها بود ؟!!

در تنهایی خودم چند شعر را زمزمه می کنم. یکی همان که زیر کامنت بئاتریس عزیز نوشتم. قسمتی از یک شعر طولانی و قدیمیه از خودم که گاه می پرسم: آذری! چی شد این شعر رو گفتی؟!

منیژه سعیدی سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:13 ق.ظ http://zsbehesht.blogfa.com

ممنون از راهنمایی تون.
پیگیری کردم؛و متاسف شدم.

آستاره سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:19 ق.ظ http://astare-sobh.blogfa.com

نمی فهمم

پگاه سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 07:20 ق.ظ http://yejayekhob.persianblog.ir

با خوندن این پست به این نتیجه رسیدم اخلاقم به پیرمرد ها رفته به دو دلیل : 1. رادیو گوش میدهم همیشه 2. بیشتر از اوضاع مملکت می نالم !

پگاه سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 07:21 ق.ظ http://yejayekhob.persianblog.ir

قسمت دوم من رو یاد دیالوگ مهران مدیری تو فیلم مرد هزار چهره انداخت که خطاب به منتقد سینما میگفت : یعنی میشینید ایراد میگیرید به خاطرش هم بهتون حقوق میدن !

حافظه ات نشون نمی ده پیر شده باشی!

فریدون سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:25 ق.ظ http://www.fereydountaghavi.blogfa.com

من هم فکر می کنم انسان بسیار توانا است و کسانی که نمی توانند و یا ضعیف هستند این توانائی عظیم را پای مسائل دیگر می گذارند .
بحرین هم می تواند پایتخت سوریه باشد !!

انسانی که به توانایی اش می اندیشد....

هورام سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 09:13 ق.ظ http://houram.blogfa.com/

آقای ضرغامی فرمودند مترجم خسته بوده

تکبیر!

فرشته سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:09 ب.ظ http://hamrishe.blogfa.com

این عکس منو یاد همین چند وقت پیش انداخت که داشتم به همایش اخترشناسی که امسال چین میزبانش بود و چقد دلم میخواست اونجا باشم انداخت....

والبته به یاد چیزهای دیگر..............

چیزهای دیگر، چیزهای مهمتر

زی زی سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 03:01 ب.ظ http://zizi1364.blogfa.com

چه جالب یه حس دوگانه ای بهم دست داد..

لینکتون افزوده شد به پیوند هام

پگاه بهنامی سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 03:50 ب.ظ http://www.paeizebarani.blogfa.com

سلام جناب آذری وعالی نوشته اید مثل همیشه
من فکر می کنم به جز اینکه این غر زدن ناشی از اختلالات شخصیتیه ، تا حدود زیادی
به شرایط حاکم و نه تنها به خصوصیات شخصی فرد ،مربوط
می شه، اگر شرایط کمی و فقط کمی به استانداردها نزدیک
می شد،تصور می کنم درصد زیادی از غر زدن ها کاسته می شد.

البته این رو هم در نظر می گیرم که ممکنه افراد غرزن هم چنان هیچ وقت از شرایطشان کاملا خشنود نباشند.

انسان واقعا بسان هیچ چیز نیست!با تمام عظمتش با تمام حقارتش...

هر انسان یه نسخه تکرار ناپذیره

شیما سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:00 ب.ظ http://kalaghroieboom.blogfa.com

در بین تمام احساسات زنانه ای که سرکوب می شن! گریه کردن و غر زدن تنها اچیزهایی هستن که تخلیه مون می کنن!!

من عاشق غر زدنم

البته خیلی کم این کار و می کنم

گریه کردن+غر زدن+ قهر کردن های ممتد+ ناز کردن+ تیکه انداختن و.... نه بابا چیزهای زیادی برای تخلیه شدن هست

پونه چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:53 ق.ظ http://comet2.blogfa.com/

چند وقت پیش یکی از دانشمندان ناسا که ایرانی هم بود. دقیقا در چنین موردی صحبت کرد.
در مورد اختلال شخصیتی منفعل مهاجم لینک بسیار مفیدی گذاشتین. ممنون

ناسا،ایرانی، دانشمند این چیزا خجالت کشیدن داره تا افتخار کردن .

پرسه زن چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:07 ب.ظ http://flaneur.blogfa.com

غر زدن و تنبلی دست از هم نمیکشند گویا.گر چه غر زدن هم انرژی زیادی میخواهد اما فکر میکنم منبع تامین ان مغز طرف مقابل باشد.

:)

پگاه چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 05:09 ب.ظ http://yejayekhob.persianblog.ir

حافظه ی خوبی دارم متاسفانه اما دلیل بر جوانی نیست
جوانی به دله !

از اون نظر که بله:)

ا م ی ر چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 07:19 ب.ظ http://www.paye-piyade.blogfa.com

استاد شما غر بزن
اصلا تو سر ما بزن
ما باز همین جاییم
لذت بردم از نوشته تون قربان...

دیدی به یکی می گی استاد طرف فوری تریپ تواضع بر می داره و می گه "من ؟ من استادم؟به من نگو استاد!" خب تو دوس داری به من بگی استاد بگو ولی همه می دونن که نیستم :)

فروغ چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:51 ب.ظ http://foroughshines.blogfa.com

حسن آذری از خوندنت لذت بردم - کما بیش -

و اینکه بله (!) اگه آقا بگه گینه ی بیسائو هم پایتخت سوریه می شه

کمابیش ...

مداد سیاه پنج‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:11 ق.ظ http://mashgeshab20.blogfa.com

سلام. دلم برای اینجا تنگ شده بود.
ماها علاوه بر غرزدن همیشه هم تو فاز غصه‌ایم. منم بچه‌تر که بودم همش فک می‌کردم دارم اینجا تباه می‌شم. بعد به خودم گفتم مگه تو کی هستی؟بزرگتر از توهاش همینجا کلی کار کردن. اونا وقتی واسه غرزدن نداشتن ولی من دارم. پس یعنی عملاً کاری نمی‌کنم.
تا آخر پست قبلی همش فک می‌کردم منم ریاکارم؟با خودم گفتم تا جایی که به ارتباط‌های رودررو مربوطه خریم که بیشتر وقتا سرمو به باد میدم ولی فضای مجازی... خیلی بهش فک کردم. ممنون. منم به روزم...

سلام.

سعید شرقی پنج‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 09:11 ق.ظ http://shahrzadparsi.blogfa.com/

سلام
بعضی جمله هاتون خیلی تاثیر گذار بودند.
[ این عکس ]نشانه عظمت انسانی است که دارد سعی می کند بفهمد که چقدر حقیر است.
به جای غر زدن ای کاش غریدن یاد می گرفتیم.
لذت بردم.سپاس

کل متن - اکثر جملات=بعضی جملات

مینو پنج‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:22 ق.ظ http://milad321.blogfa.com

با سلام.آقای آذری گرامی.وقتی راهها به سوی عمل بسته است ،به تدریج عده ای منفعل میشوند.ضمن این که در ایران این غر زدن ،بخصوص از نوع مردانه اش تبدیل به یک تفریح شده.چند در صد افراد حرف دیگری برای گفتن دارند؟به هر صورت ممنون از نوشته هایتان که باعث میشود کمی در اعمال ورفتارم دقیق شوم.مثلا میزان غر زدنم را بسنجم.

تفریح نیست. اختلاله

شالیزه پنج‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:34 ق.ظ http://www.khabine.com

اگر نمی توانی فریاد بزنی ناله نکن

ما قرنهاست که داریم ناله میکنیم
(دکتر شریعتی)

الان خود دکتر شریعتی جلوم ظاهر بشه و یه جمله ی قصار بگه!!! باور نمی کنم از ایشون باشه :)

علی احسانی پنج‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 06:53 ب.ظ http://getalong.blogfa.com

سلام
می دانم اینجا عرصه جولانگاه شماست و میتوانید هرآنچه صلاح بدانید بنویسید.ولی..
ولی آیا این منطبق بر عدل و عقل است که ما دریافته های نه لزوما درست خویش را به دیگران تعمیم دهیم؟؟
این که اموخته های شما،ادعای وجوب بخشش الهی بر حقیران دارند میتواند دلیلی کافی برای همه گیر بودنشان بدانیم؟؟
آیا نباید قبل از این اظهار نظرهای کلی اندکی در اصل موضوع تفحص کرد؟؟

بله باید تحقیق و تفحص کرد.

شبیه خودم پنج‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 07:11 ب.ظ http://artia.persianblog.ir

هومن پنج‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 07:32 ب.ظ http://alipaydar.blogfa.com

سپاس از سرزدنتان!

نسرین پنج‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:36 ب.ظ

سلام بر اقای آذری عزیز
من هم زیاد به کائنات و خالق و انسان فکر میکنم.انسان میتواند حقیر باشد یا عظیم.. گاها انتخاب است اما کسانیکه مغزشان فراتر از دیگران می اندیشد انتخاب خود او نیست به نظر من انتخاب خداست که رسالتی پیامبر گونه بر دوششان مینهد و نیرویی انها را به سوی اختراع و اکتشاف میکشاند همین انسان گاهی چنان حقیرانه رفتار میکند که میمانی که ایا این هم افریده خداست؟
و اما زنها درست میگویی زیاد غر میزنیم وناله میکنیم دلیلش را نمیدانم فکر کنم چون آستانه تحملمان پایین است
به هر حال با نوشته های شما ارتباط بسیار جالبی برقرار کرده ایم و بصورت شدیدالحنی !!!لذت میبریم
موفق باشیذ و سپیده دمتان لیمویی

معصومه علوی جمعه 17 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:26 ق.ظ http://zendegi7666.blogfa.com

درود دوست ارجمند!
گرچه در ملاکهای تشخیص اختلال شخصیت منفعل – مهاجم به بحث ابتلای جنس زن تاکید نشده آنطور که شما با آب و تاب به آن پرداختید؛ اما با شما موافقم . اختلال سوماتوفرم(شبه جسمی) هم که زنان به آن دچار شوند؛ بازم علل و تقصیر کارش مردان هستند. میگین نه؟ تحقیق کنید...
به نظرم بیشتر دچار این باور شده ایم که تقدیر ما همین است. گرفتار بیماری متافیزیکی. خط قرمزهای مهارنشده برای خود می کشیم و حجابی از خودسانسوری برای خود .... درماندگی آموخته شده!!!!!!....

فکر کنم مترجم فکر می کرد آدم زرنگیه!!!!

من و این لینک هیچ کدام ادعا نکردیم این اختلال مربوط به زنان است. اتفاقا بر عکس در این پست به غر زدن مردها!!اشاره ای شده بود.

مستانه جمعه 17 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:10 ق.ظ http://mast-o-divaneh.blogfa.com

کاش کاری میکردیم در خور اشرف مخلوقات هرچند که ذره ای از کائنات باشیم
کاش غروری می آفریدیم در عوض غر زدن های بی جا و بی نتیجه مان.

غر زدن بعضی ها البته مثمر ثمر واقع می شه

پود جمعه 17 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:37 ق.ظ http://www.pud.blogfa.com

زیبا بود

مهدیه جمعه 17 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 09:17 ق.ظ http://raze-abi.blogfa.com

پنار جمعه 17 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 02:53 ب.ظ http://www.pnarber.blogfa.com

سلام
ممنون که به من سرزدی ، خوشحالم کردی .
مطالبت فوقالعاده است موفق باشی .

ممنون

[ بدون نام ] جمعه 17 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 05:17 ب.ظ

تو چی کاره ای؟؟شغلت منظورمه.
روان شناس؟؟
یه جور خوب مینویسی اخه!

دل نوشته ها جمعه 17 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:30 ب.ظ http://KHAMEH.PERSIANBLOG.IR

انسان بالفعل موجود خیلی توانایی نیست ولی بالقوه موجود بزرگی است ...حتی از یک فیل هم بزرگتر است...البته دردها و غم ها و ارزوهایش هم همین جور است...بنابراین اگر غر می زند به خاطر این است که چرا در این بازی زندگی هنوز جای حقیقی اش را پیدا نکرده است...؟!!!! آذری جان هر کاری باید یک بخش کمیک هم داشته باشد دیگه...

انسان تنهایی حجیمی دارد

پروین شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 09:03 ق.ظ http://palef.blogfa.com

ای کاش یه جای غر زدن ، غریدن را یاد بگیریم.

با این که این جمله ، ماهیتا کمی حماسی به نظر میاد ، با این حال خوبه که آدم صبح شنبه اش رو با خوندن و فکر کردن به اون شروع کنه .

ممنون.

کمی ایده آلیستی

[ بدون نام ] شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:15 ق.ظ

سلام
دارم با سیر نوشته های شما یه لیست بر می دارم از خصوصیات بارزم به عنوان یک ایرانی....بدن بارگی..حقارت معنوی...سنت پروری مضر...ریاکاری....ثروت اندوزی بی رحمانه....قضاوت های نا عادلانه....سیستم قضایی فاسد....غر غرو بودن......
ووووواوووو....من به خودم می بالم.....
ببخشید میام اینجا به همه پست ها غر می زنم...گفتم اگه غر نزنم ادعا به نظر میاد....
ازینکه حداقل شما انقدرررر بی غر می نویسید مشعوفم...قلمتان پایدار

من هم مثل شمام!

اواز ماه شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:18 ق.ظ http://avazemah.blogsky.com

تصادفا یادم رفت خودم رو معرفی کنم
کامنت من بود

فرزان شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:27 ب.ظ http://bimarz000.blogfa.com/

با ذلت وعظمت بشر \تواما موافقم_
هرچه هست از ذهن خلاق ماست
درود...

درود

اواز ماه شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 04:04 ب.ظ

شما هم مثل منید؟
من از غرهای نوشته های شما به رنج اومدم....شما هم؟
من یه ایرانی خود شیفته ی به خودم مغرورم.....شما هم؟
من کلی حسن میبینم که باهاش خاطراتم رو از کشورم بنویسم....شما هم؟

طاها یکشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:02 ب.ظ http://dastanakeman.mihanblog.com/

سلام
واقعا خیلی کوچولو هستیم خودمون خبر نداریم
غریدن کار شیراس به ما آدمیزادا نیومده بغریم چون بر عکس شیرا سر خودمون به باد میره

مهتاب آزاد یکشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:59 ب.ظ http://www.tafakoreroshan.blogfa.com

درود بر شما
نوشتارتان جالب است و همچنین موضعات نوشتارتان.
پیروزمانید.

احمد انوشه دوشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:24 ب.ظ http://sooresib.blogfa.com

هه علامت رضاست و خرسندی !

غزل خلعتبری دوشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 02:30 ب.ظ http://beryra.blogfa.com

اگر در تمام دنیا
چیزهایی از تو باشد

و فکر کن
چقدر دنیا قشنگ بود

فاطمه دوشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 04:43 ب.ظ http://www.greentaim.blogfa.com

حقارت مزخرفی است.

مستانه سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:55 ق.ظ http://mast-o-divaneh.blogfa.com

منتظر نوشته خوب بعدی تان هستم.

جادیس سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 07:47 ب.ظ http://www.alonewitch.blogfa.com

سلام.
راست می گید ما خیلی غر می زنیم
شاید من خیلی نا امیدم ولی ما به این زودی ها غریدن را نخواهیم اموخت

پگاه پنج‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:45 ب.ظ http://yejayekhob.persianblog.ir

ما رو از احوالاتتون مطلع کنید آقای آذری

رها یکشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 04:22 ب.ظ http://zendooneman.mihanblog.com

انسان حقیر نیست..چراکه جانشین خدا روی زمین هستش..

افسانه صمیمی یکشنبه 9 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:47 ب.ظ http://www.callameh.blogfa.com

جالبه که حتی وقتی هم در مورد آسیب اجتماعی می نویسید، آرامش و هماهنگی وجودتون از نظر من خواننده پنهان نمی مونه.

براتون آرزوی شادی و موفقیت دارم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد